روانشناسی کودک - سوء تفاهمهایی درباره روانشناسی کودک قسمت اول
سوء تفاهمهایی درباره روانشناسی کودک
بسیاری
از والدین برداشت غلطی از روانشناسی دارند. پیش از صحبت درباره آنچه
روانشناسی در مورد تربیت کودک مطرح میکند، بد نیست اشارهای کنیم به آن
چیزهایی که روانشناسی قبول ندارد.
روانشناسی
به هیچ وجه قبول ندارد که والدین باید اجازه دهند کودک هر چه دلش میخواهد
بکند. هیچ روانشناس عاقلی تا به حال از چنین عقیده عجیبی دفاع نکرده است.
ولی شاید به نظرتان عجیب باشد بگوییم بعضی از والدین فرزندانشان را آزاد
میگذارند حتی روی دیوارها با خودکار و ماژیک و گچهای رنگی خط بکشند، زیرا
فکر میکنند اگر جلو این کار آنها را بگیرند، از نظر روانشناسی کار بدی
کردهاند! در واقع علت این امر آن است که مادر جرات «نه» گفتن به فرزندش
را ندارد و برای توجیه این کارش متوسل به روانشناسی میشود.
اصل
دومی که از نظر روانشناسی مردود است این است که والدین در مراحل مختلف رشد
فرزندانشان نباید دخالتی بکنند و باید بگذارند هر مرحله دوره خود را طی
کند.
مسلم است کودکان، خصوصا تا قبل از سن شش سالگی، مراحل متفاوت و مشخص رشد
را پشت سر میگذارند. مادری که انتظار داشته باشد فرزند چهار سالهاش مانند
کودکی سه ساله رفتار کند حتما با ناکامی روبهرو خواهد شد. با این همه،
اینکه والدین قبول کنند فرزندانشان باید مراحل مختلف رشد را پشت سر
بگذارند، به این معنی نیست که آنها نمیتوانند هیچ چیزی را در این مراحل
تغییر دهند. پدر و مادر میتوانند موثر باشند، به این معنی که رفتاری که
والدین در هر دوره از رشد طفل دارند اثری مستقیم بر چگونگی طی کردن این
دوره دارد.
نظر
بسیار شایع دیگر این است که والدین خوب نباید هیچگاه عصبانی شوند، یا از
کاری جلوگیری کنند. برای هر پدر و مادری مواقع خوشی و افسردگی وجود دارد.
بعضی اوقات میتوانیم رفتار بد یکی از وروجک هایمان را با راحتی و ملایمت
تمام تحمل کنیم. ولی مواقعی هم هست که کوچکترین کار احمقانه فرزندمان
فریادمان را به آسمان میبرد.
صداقت والدین در بیان احساسات و تاثراتشان بسیار مهم است. روانشناسی به ما
نمیگوید همیشه آرام باشیم. در این صورت والدین باید همیشه فشار روحی
شدیدی را تحمل کنند.نمیتوان به والدین گفت چگونه احساساتی باید داشته باشند. تنها میتوان
گفت چه کار باید بکنند. اعمال شما تحت اختیار شما است ولی احساساتتان نه.
در اینجا سعی میکنیم مفاهیمی را عرضه کنیم که برای درک فرزندانتان به شما
کمک کند و توصیه میکنیم چه کارهایی بکنید تا وقتی فرزندانتان بزرگ شدند انسان های خوشبخت و باهوشی باشند.
حال که سوء تفاهمات درباره روانشناسی را بررسی کردیم، ببینیم والدین چه چیزهایی را از روانشناسی باید بدانند.
اهمیت پنج سال اولی زندگی
مهمترین
نکته این است که پنج سال اول زندگی فرزند شما سالهای شکلگیری او و
مهمترین سالهای زندگی او هستند. البته این بدان معنی نیست که سالهای بعد
اهمیت کمتری دارند و این که همه چیز تا قبل از ششمین سالگرد تولد اتفاق
میافتد. ولی مطمئنا پنج سال اول زندگی سالهای تعیین کنندهای هستند.
در پنج سال اول زندگی ساختار اساسی شخصیت کودک شکل میگیرد. یعنی شخصیتی
که تمام عمر او را همراهی خواهد کرد. این دوران تاثیر عمده و تعیین
کنندهای در موفقیت او در تحصیلات و همین طور به عنوان یک انسان بالغ دارد:
رفتار او در جامعه، چگونگی رفتارش در مقابل مسایل جنسی، دوران جوانی، نوع
انسانی که با او ازدواج خواهد کرد و موفقیت و عدم موفقیت او در ازدواج.
البته نباید هوش را با دانش اشتباه کرد. مسلما فرزند شما پنجاه درصد
معلوماتی را که در زمان بلوغ خواهد داشت تا سن چهار سالگی کسب نمیکند.
هوش
قابلیت ذهنی انسان برای به کاربردن بهجای معلوماتی است که کسب میکند. و
پنجاه درصد این ظرفیت تا سن چهار سالگی کسب شده است.
در
پست های بعدی به کودکی تخیلی اشاره شده است و دوران مختلف رشد او را
از زمان تولد تا سن شش سالگی بررسی میکنیم. بنابراین مقایسه کردن
فرزندتان با این کودک کار اشتباهی خواهد بود.
در قسمت بعدی ، از نیازهای اساسی نوزاد و اهمیت برآورده کردن آنها خواهیم گفت.
مطالب مرتبط:
سوء تفاهمهایی درباره روانشناسی کودک
چشمانداز سال اول زندگی کودک - بخش دوم
چهار توصیه برای سال اول زندگی کودک - ( روانشناسی کودک )
راه افتادن کودک - ( روانشناسی کودک )