سرچشمههای شادی
شادی خواستنیترین و شیرینترین احساس بشر است. زن و مرد، پیر و جوان، ثروتمند و فقیر پیوسته در جستوجوی شادیاند و کیفیت زندگی خود را بر اساس میزان شادیشان میسنجند. از این رو انگیزه بسیاری از رفتارهای ما شاد شدن است. حتی زمانی که با بیماری و تنگدستی، عدم امنیت و بیاعتمادی، نادانی و بیعدالتی میجنگیم
با گذشت زمان و به تجربه آموختهایم که تا میهمان ناخوانده ”غم“ را از دل بیرون نکنیم، نمیتوانیم پذیرای احساس دلنواز و شیرین شادی باشیم.
احساس شادی علاوه بر آنکه شیرین و دلانگیز است، وجودش سلامت و عمر انسان را افزایش میدهد و سبب برقراری پیوند محبتآمیز میان افراد، جلوگیری از آسیبهای اجتماعی، و رشد و آرامش جامعه بشری میشود. حتی بقای بشر را وابسته به گرایش او به شادی و گریزش از درد دانستهاند.
دکتر ریچارد لیارد در کتاب معروف و پژوهشی خود به نام ”شادی“ که در سال 2004 منتشر کرده بر هفت عامل بزرگ زیر تاکید میکند:
ارتباطات خانوادگی، وضع اقتصادی، شغل، اجتماع و دوستان، وضع سلامتی، آزادی شخصی، ارزشهای شخصی او میگوید که پنج عامل اول به ترتیب اهمیت نوشته شدهاند و نتیجه میگیرد که کیفیت روابط ما با دیگران بیش از همه چیز بر شادیمان اثر میگذارد. این نتیجهای است که بسیاری از ما تجربه کردهایم. تحقیقات متعددی نشان میدهند که مردم شصت ساله تا شصت و پنج ساله شادتر از جوانان بیست تا سی ساله هستند و افراد ازدواج کرده شادتر از مجردها هستند.
دانستن این نکته ضروری است که پژوهشهای گوناگون روانشناسی و زیستشناسی حدود پنجاه درصد از شادی افراد را به ژنهای آنها نسبت میدهند. با این حال تربیت، شرایط محیط، تصمیم، نگرش و اراده شخصی بر پنجاه درصد دیگر و حتی ژنهای به ارث برده شده، اثر گذاشته و در ایجاد و افزایش احساس شادی انسان نقش مهمی ایفا میکنند.
با توجه کردن و عمل نمودن به هر یک از موارد زیر شادی خود را افزایش دهند:
سالم ماندن و از سلامتی خود مواظبت کردن.
امنیت داشتن در خانه، محل زندگی، محل کار و جامعه.
معنیدار کردن زندگی با داشتن آرزو و دنبال کردن هدفی ارزشمند و دست یافتنی.
سرگرم بودن به شغلی که نه تنها با آن امرار معاش کنند بلکه از انجامش نیز لذت برند.
توجه محبتآمیز به دیگران داشتن و مورد توجه و علاقه آنها قرار گرفتن.
مفید واقع شدن و کمک به دیگران، بودا میگوید: ”شادی وقتی میآید که شما با کلمات و کارهایتان برای خود و دیگران مفید واقع شوید.“
داشتن تفکر و نگرش مثبت.
پذیرفتن خویش و به خود اعتماد داشتن.
ارتباط سازنده داشتن و وقت گذراندن با افراد خانواده، و دوستان خوب.
بر شمردن نعمتهای خود و سپاسگزار بودن.
استفاده کردن و لذت بردن از موجودی خویش.
مقایسه نکردن خود و داراییهای خویش با دیگران.
آرام ماندن در روبهرویی با غیر منتظرهها.
عملی کردن هدف و خواستههای معقول خود.
تعادل داشتن در کار، تفریح و ...
اعتماد داشتن و احترام گذاشتن به مردم.
شوخ بودن و به زندگی خندیدن.
بخشیدن خود و دیگران.
اعتقاد داشتن.
آزادی داشتن.
با جرات بودن.
کار گروهی کردن.
هر کس با توجه به ارزشهای شخصی خویش میتواند موارد یاد شده را به ترتیب اهمیت نوشته و عوامل شادیبخش ویژه خود را به آنها بیفزاید و به کار گیرد. برای بسیاری از افراد دنبال کردن یک کار هنری میتواند شادی پیوستهای ایجاد کند. برخلاف بعضی از چیزها که یکباره به دست میآیند و پس از مدتی وجودشان عادی شده و از شادیبخشی آنها کاسته میگردد، کار هنری شادی پایداری را سبب میشود. زیرا مهارت در هنر به تدریج به دست میآید و هنرجو با دستیابی به هر سطح مهارتی برتر، شادی تازهای به خود هدیه میدهد.
با گزینش و اراده میتوان از چیزهای سادهتر نیز شادمان شد. شنیدهایم که داراترین مردم کسانی هستند که چشمههای شادی ارزان دارند. بسیارند افرادی که از گفتوگو با عزیزان، بازی و خنده کودکان، و پیادهروی با دوستان لذت میبرند. فراوانند آنها که از تماشای پدیدههای طبیعی چون درخشش خورشید، گل و سبزه، برف و باران، کوه و دشت، آب و آبشار و ماه و مهتاب به وجد آمده و آنها را سرچشمههای شادی خود قرار میدهند. زیبا و طبیعی است که ما هم در هر مکان و زمان سببی برای شادی پیدا کنیم. زیبنده و سازنده است که همیشه به یاد آوریم که مردم دیگر نیز چون ما خواهان شادیاند، امیدبخش و برانگیزنده است که میدانیم و میتوانیم با یک نگاه، سخن، یا کردار محبتآمیز بر شادی آنها بیفزاییم. هنگامی که به دیگران مهربانی میکنیم، به زندگی آنها نور و صفا میدهیم و آگاهیم که بخشندگان نور، خود در تاریکی نمیمانند.
منبع : دکتر داریوش دهقان - مجله موفقیت
- ۹۴/۱۱/۰۲