اولین دوران بلوغ ، ابراز احساسات و رفتار کودک ( روانشناسی کودک )
اولین دوران بلوغ ، احساسات و رفتار کودک
در مطلب قبل سخن از کنترل پدر و مادر بر کودک گفتیم.
والدین باید در مورد کودکان ، بین احساسات و اعمال فرزندشانتفاوت قائل شوند .
به او گفته اید از خیابان عبور نکند ، کودکان دیگر را کتک نزند ، شن پرت نکند ، اما او همه این کارها را انجام میدهد ! احساسات یعنی ، تاثرات داخلی کودک ،او ممکن است عصبانی یا خوشحال بشود ، بترسد، خجالت بکشد و یا دوست داشته باشد.
تبعیض بین احساسات و اعمال کودک بسیار مهم است .به این دلیل که کودک قادر به کنترل اعمالش هست ولی کنترل احساساتش هرگز . احساسات کودک، به مانند افکارش، یکباره به ذهنش میرسند. او زمان آنها را نمیداند و نمیتواند نحوه بروز آنها را کنترل کند.
مثلا کودک نمیتواند بعضی اوقات عصبانی نشود یا نسبت به چیزی ضدیت نداشته باشد. ولی میتوانیم از او انتظار داشته باشیم که اعمال ناشی از این احساساتش را کنترل کند: کتک زدن، شن پرتاب کردن و یا گاز گرفتن.
کاری که ما باید انجام دهیم ، این است :
به او کمک کنیم که حد معقول برای اعمالش قائل شود. متاسفانه بسیاری از والدین فکر میکنند که مشخص کردن محدودهای برای اعمال کودک به معنی محدود کردن رشد شخصیت او است.
حد معقول برای کودک خردسال چیست ؟
با این سوال که « چند ممنوعیت مطلق باید در این سن برای کودک در نظر گرفت ؟ » شروع کنید.
فهرستی از این ممنوعیتها تهیه کنید .
وقتی فرزند دوسالهتان را مجبور به انجام کاری می کنید همیشه پیش خودتان فکر کنید :
چه اهمیتی دارد او این کار را بکند یا نکند؟ آیا ارزش این را دارد که در موردش صحبت کنید؟ برای او به اندازه کافی ممنوعیتهای مختلف چون بخاری و اجاق گاز داغ، خطر عبور از خیابان، پرت نکردن شن به روی بچههای دیگر و غیره وجود دارد که دیگر با ممنوعیتها و محدود کردنهای جدید، بیهوده و بیاهمیت زندگی خودتان و او را پیچیدهتر نکنید.
هیچ فهرست جادویی در مورد محدودیتهایی که باید در مورد کودکان به مرحله اجرا گذاشت شود وجود ندارد ، زیرا هر پدر و مادری خصلتهای شخصی و روش زندگی خاص خودشان را دارند. بعضی از والدین که نسبتا حوصله بیشتر و اعصاب آرامتری دارند محدودیتهای کمتری برای فرزندانشان قائل میشوند. بعضی دیگر برعکس ممنوعیتهای بیشتری را برای فرزندانشان در نظر میگیرند. این دسته مسلما اگر فرزندشان کارهایی را بکند که فرزندان دسته اول اجازه انجامش را دارند، خیلی ناراحت خواهند شد.
حال در مورد نا آگاهی از احساسات کودکان چه کار باید کرد ؟
باید به آنها اجازه بیان احساساتشان را بدهیم . متاسفانه واقعیت بسیار متفاوت با این است و بسیاری از والدین اجازه چنین کاری را نمیدهند.
مثال :
فرض کنید مادری با دو فرزندش، یکی پسری تقریبا شش ساله و دیگری دختری حدودا چهارساله، در پارک صحبت میکنند. پسر، که به نظر میرسد خیلی از دست خواهرش عصبانی است میگوید « از تو متنفرم ». مادر به پسرش میگه: « ببین ، خواهر کوچولوی تو دختر خیلی خوبیه، تو از اون متنفر نیستی، دوستش داری.»
در صورتی که این دروغ است و پسر هم این را میداند.
مادر احساسات او را خلاف آن چیزی که هست نشان میدهد.
چیزی که مادر با این نوع برخورد به فرزندش می آموزد این است که او روشی نیرنگآمیز در مقابل آن چه احساس میکند به کار گیرد و که گرایشهای درونی و طغیانهای درونی نا آگاهانهاش را که اعمالش ناشی از آنهاست، مهار کند.
به این ترتیب او دست به کارهای موذیانه میزند: وقتی مادرش نیست، خواهرش را کتک میزند. این مسئله در مورد تمام احساساتی که ما آنها را منفی ارزیابی میکنیم صحت دارد: عصبانیت، ترس، خجالت، درد و یا نگرانی.
تنها احساساتی که ما سعی در منحرف کردنشان نمیکنیم احساسات «مثبت» عشق و محبت است.
اما باید اجازه دهیم فرزندانمان تمام احساساتشان را بیان کنند، چه احساسات خوب و چه احساسات بد.
فقط با به زبان آوردن و بیرون ریختن تمایلات بد است که احساسات خوب جای خود را باز مییابند، اگر به کودکان اجازه ندهیم عصبانیت و ضدیت خود را بروز دهند، جایی برای ابراز عشق و محبت وجود نخواهد داشت.
اگر احساسات سرکوب شوند، سلامت روح دچار اشکال میشود. تا زمانی که ما نخواستهایم کودکان چیزی را که احساس میکنند پنهان کنند، احساساتشان را بیان میکنند .این طور میشود که صبح دو کودک با یکدیگر کتککاری می کنند و بعد از ظهر بهترین دوستهای دنیا هستند. برعکس، والدین همین بچهها ممکن است که ماهها روابطشان به علت این دعوا تیره باقی بماند.
اگر شخصی بالغی از نظر روانشناسی مشکلاتی داشته باشد ، به کمک روانشناس، قبل از هر چیز یاد میگیرد احساساتش را به طور طبیعی بیان کند. ولی اگر ما از همان سنین پایین این کار را به فرزندانمان بیاموزیم، آنها، زمانی که افراد بالغی شوند از آن بهره خواهند جست.
اگر زمانی که هنوز کوچک هستند به آنها بیاموزیم که عصبانیت و ترسشان را سرکوب کنند ناخودآگاه به آنها آموختهایم که احساسات « خوب » و مثبت عشق و محبت را نیز سرکوب کنند.
اما اینکه کودک فقط قادر به بیان احساساتش باشد کافی نیست. والدین نیز باید این احساسات را درک کنند.
کودکان دلشان میخواهد زمانی که ناراحت، عصبانی و رنجیده خاطر هستند والدینشان آنها را درک کنند. میتوانید به طور سطحی به او بگویید :میدونم چه احساسی داری، ولی این خیلی ساده و سریع است و ممکن است او را متقاعد نکند. با روش انعکاس احساسات که در مطلب بعد به آن میپردازیم به او میفهمانیم که او را عمیقا درک میکنیم .