روانشناسی - موفقیت - سبک زندگی

 تغذیه کودک

غذا دادن به کودک یکی از مسایل مهم بسیاری از مادران است. در واقع در این سن است که مساله تغذیه پیش می‌آید. مگر در موارد بیماری‌های جدی، قاعدتا نباید مساله مهمی در این مورد به وجود بیاید. تنها علت روانشناختی به وجود آمدن مساله در این مورد نداشتن اطلاعت دقیق والدین در این باره است.

ببینیم معمولا چه پیش می‌آید. حدود یک‌ سالگی نوزاد معمولا کم‌تر و سخت‌تر غذا می‌خورد. هیچ تعجب نکنید زیرا اگر او به مانند یک سال اول غذا بخورد به زودی می‌توانیم او را به عنوان یک پدیده عجیب در سیرک به معرض نمایش بگذاریم. کودک فقط فردیت خود را در مورد غذاهایی که ترجیح می‌دهد نشان می‌دهد. به علاوه او نیز مانند افراد بالغ اشتهایش از روزی به روز دیگر و از هفته‌ای به هفته دیگر فرق می‌کند. اما اکثر اوقات مادر هنگامی که می بیند فرزندش کم غذا می‌خورد ناراحت می‌شود.

مادر که ناراحت و نگران است سعی می‌کند به زور به کودک غذا بدهد. «اگر می‌خوای بزرگ و قوی بشوی، هویج‌ها‌تو بخور.» از این لحظه به بعد وارد یک دور باطل می‌شویم. هر چقدر مادر اصرار می‌کند، کودک بیشتر ادا در می‌آورد و مخالفت می‌کند. هرچقدر کودک کمتر غذا می‌خورد، مادر پریشان‌تر می‌شود و فشار بیشتری برای خوردن به او می‌آورد و او را لوس می‌کند تا غذا بخورد. در مدت کوتاهی مادر در مقابل مساله جدیدی که قبلا وجود نداشت قرار می‌گیرد.

تمام این کارها بی‌فایده است. چرا؟ به این علت ساده که ما، پدر و مادر، یک هم‌دست نیرومند داریم: گرسنگی طبیعی کودک. اگر غذاهایی متنوع، متعادل و به صورتی معقول برایش آماده کنیم و بگذاریم به تنهایی غذایش را بخورد، وی به اندازه‌ای که سالم و قوی بماند از غذایی که جلویش گذاشته‌اید خواهد خورد. اما باید به خود کودک در مورد عادات غذا خوردنش احترام بگذاریم. این حق را برای او قائل باشید که ذائقه‌اش از ماهی به ماه دیگر و اشتهایش از روزی به روز دیگر فرق کند.

اگر او نوعی سبزی و یا میوه را که تا دیروز خیلی دوست داشت ناگهان دیگر نخورد چه کار می‌کنید؟ به او این آزادی را بدهید که آن را نخورد و او را با ناز و نوازش مجبور به خوردن آن نکنید. اگر غذایی کامل، متنوع و متعادل به او بدهید و اجازه دهید براساس احتیاجاتش از آن‌ها بخورد، هیچ گاه مساله‌ای در مورد تغذیه نخواهید داشت.

دوره قدم‌های اولیه، مرحله‌ای است که کودک هنگام غذا خوردن وقت زیادی تلف می‌کند. علت این امر تا حدی ناشی از کم شدن اشتهای طفل نسبت به قبل است، به علاوه عناصر بسیار جالب‌تری از غذا به هنگام غذاخوردن وارد عمل می‌شوند. منظور از عناصر دیگر فعالیت‌های افسون‌کننده‌ای چون تبدیل غذا به خمیر یا ضربه گرفتن با قاشق روی میز یا پرت کردن همه چیز روی زمین است. این کارها بعضی اوقات برای مادر بسیار اذیت کننده است.

ولی بدانیم که این حرکات برای کودکی خردسال طبیعی است. او این کارها را از روی قصد و به منظور مخالفت یا تحریک مادرش انجام نمی‌دهد. با این حال چگونه عکس‌العملی داشته باشیم؟

بعضی وقت‌ها، بین دو دوره کوتاه بازی و حواس پرت کردن چند لقمه‌ای به او غذا بخورانید. بعضی وقت‌ها هم وقتی می‌بینید که دیگر علاقه‌ای به غذا خوردن نشان نمی‌دهد به او بگویید که دیگر به اندازه کافی غذا خورده و از صندلیش پایین بیاورید و غذایش را جمع کنید. اگر دیدید بلافاصله شروع به گریه و آه و ناله می‌کند، دوباره غذا را جلوی او بگذارید.


حال به این نکته مهم می‌رسیم: چگونه به یک کودک بیاموزیم که به تنهایی غذا بخورد؟ به نظر من جواب خیلی ساده است: این امکان را به او بدهید. اگر در سن شش ماهگی اجازه داده باشید به تنهایی بیسکویتش را بگیرد،  او را برای اینکه به تنهایی با قاشق غذا بخورد آماده کرده‌اید. نوزادی که بین شش ماهگی تا یک سالگی هیچ وقت اجازه نداشته با انگشتانش غذا بخورد، احتمالا برای این آموزش کمی عقب ماندگی خواهد داشت.

کوچولوی شما احتمالا زمانی که حدود یک سال دارد، قاشق را می‌گیرد و یا به طرقی دیگر سعی به نشان دادن آمادگی خود برای به تنهایی غذا خوردن می‌کند. بگذارید امتحان کند. مسلما اگر خودتان به او غذا بدهید، سریع‌تر و بهتر خواهد بود ولی جلو خودتان را بگیرید. با ادامه این کار- غذا دادن به او- کمکی به رشد اعتماد به نفس و قوه ابتکار او نخواهید کرد.  


بیشتر کودکان در آغاز مرحله قدم‌های اولیه، بین ۱۲ تا ۱۶ ماهگی، دوست دارند به تنهایی با قاشق غذا بخورند. اگر در این سن یا کمی بعد- حدود دو سالگی- این امکان را به او ندهید، دیگر اشتیاقی به تنهایی غذا خوردن نخواهد داشت  و در این صورت باید همچنان خودتان غذا دادن به او را ادامه دهید.


آموزش کنترل ادرار و مدفوع
آموزش کنترل ادرار و مدفوع نیز زمینه دیگری است که می‌تواند مشکلات بیهوده فراوانی برای پدر و مادر فراهم آورد. بسیای از کتاب‌هایی که به تعلیم و ترتیب اطفال زیر سه سال می‌پردازند، در این مورد به صورت بسیار مبهمی صحبت می‌کنند. مادر که می‌خواهد کنترل ادرار و مدفوع را به اولین فرزندش بیاموزد به حال خود رها شده است. یکی از مهم‌ترین نکات این است که بدانیم این آموزش را چه زمانی شروع کنیم . آن روزی که کودک بتواند بر قضای حاجتش کنترل داشته باشد روز میمونی است. ولی باید بدانیم که در چه مرحله‌ای از رشد کودک او می‌تواند به صورتی معقول بر این احتیاجش فائق آید.

کودک قبل از سن حدود دو سال از نظر عصبی- عضلانی قدرت لازم جهت کنترل حرکات روده و مثانه را ندارد. اگر قبل از این سن سعی کنید او را مجبور به این کار کنید، یا از نظر روانشناسی منجر به یک فاجعه خواهد شد
و یا اینکه وقت تلف کردن و فشار بیهوده‌ای برای مادر و کودک خواهد بود. پس تا قبل از دو سالگی این مساله را رها کنید.

 در این مورد در مطالب آینده،  بیشتر صحبت خواهیم کرد. ممکن است همسایه‌ای داشته باشید که با افتخار بگوید که کنترل ادرار و مدفوع را به فرزندش در سن پانزده ماهگی بدون هیچ اشکالی آموخته است. ممکن است این حرف شما را برانگیزد که شما نیز به فرزند خود در این سن این آموزش را بدهید.

 ولی شاید شما و همسایه‌تان ندانید که فرزند او احتمالا در سن چهار یا پنج سالگی رختخوابش را خیس خواهد کرد و این امر ممکن است تا سال‌ها ادامه داشته باشد. پس کمی صبور باشید. درباره این ناراحتی کوچک- پوشک- زیاد فکر نکنید.  

رفتار کودک در مورد بدن خودش
اکنون می‌پردازیم به مساله‌ای بسیار ظریف برای بسیاری از پدر و مادرها: رفتار کودک در مورد بدن خودش.
فرض کنیم که کسی نوزاد دوازده ماهه‌اش راحمام می‌کند. کودک به بررسی بدن خود می‌پردازد و اکتشافات مجذوب‌کننده‌ای می‌کند.

 طفل با گوش‌هایش بازی می‌کند و نرمه گوشش را می‌کشد. مامان تفسیر می‌کند:«نگاه کن چه‌طوری با گوشهاش بازی می‌کنه، این کارش نشون می‌ده که چه بچه باهوشیه.» بعد کودک شروع به بازی با انگشت شصت پایش می‌کند و مامان فریاد تحسین بر می‌آورد که:«ببین چه جور عجیبی با شصتش بازی می‌کنه.» سپس کودک با آلت تناسلی‌اش بازی می‌کند. فکر می‌کنید که مادر خواهد گفت: «آه محشره، داره با آلت تناسلی‌اش بازی می‌کنه.» مسلما نه.

 شاید هم بزند روی دستش تا به او بفهماند که کار بدی می‌کند. متاسفانه چنین صحنه غم‌انگیزی در خانه‌های بسیاری اتفاق میفتد.

مادر با چنین رفتاری چه چیزی به فرزندش می‌آموزد؟ اولا مساله جنسی مورد تصور، برای کودکی خردسال مطرح نیست، این مساله فقط در ذهن ما وجود دارد. برای کودک، آلت تناسلی‌اش درست مثل شصت پا یا گوش‌هایش است. این ما هستیم که بچه را وا می‌داریم به آلت تناسلی‌اش توجهی خاص و غیرسالم داشته باشد و با این کارمان به او می‌آموزیم که آلت تناسلی‌اش منطقه ممنوع از بدن اوست.

زمانی که مادری به گونه‌ای که گفته شد رفتار می‌کند، مثل این است که به فرزندش می‌گوید: «با گوش‌هات بازی کن چون خیلی قشنگن، انگشتهات خوشگلن و باید از اونا استفاده کنی، انگشت پاهات قشنگن با اونا بازی کن. ولی بازی کردن با آلت تناسلی بد و زشته. این بخش از بدن زشته.»


وقتی کودکی کمتر از دو سال آلت تناسلی‌اش را کشف می‌کند چگونه رفتاری داشته باشیم؟

 درست همان گونه که هر نقطه دیگر از بدنش را کشف می‌کند. به این ترتیب آلت تناسلی‌اش تبدیل به «محل تابو»‌یی در ذهنش نمی‌شود که همیشه به همراه احساس خجالت و بدی باشد. با این کار قدم مثبتی جهت کمک به او درباره درک جنسیت و بدنش و داشتن رفتاری صحیح به هنگام بزرگ شدن برداشته‌اید. باید به کودک نام آلات تناسلی و دفع را مانند تمام اعضای دیگر بدنش بیاموزیم. معمولا در فرهنگ ما اسم این آلات را به کودک نمی‌آموزند.

اگر چنین رفتاری داشته باشیم این قسمت های بدنش را قبول می‌کند و احساس مثبتی در این مورد کسب خواهد کرد. این کار کمکی به کودک است و از این طریق از به وجود آمدن مسائل جنسی در آینده برای او جلوگیری می‌کنیم.

مرحله رشد کودکی که شروع به راه رفتن می‌کند می‌تواند در یک جمله خلاصه شود: این دوره سن اکتشافات است. فرزند شما محقق جوانی است که بدون انقطاع دنیایش و از جمله بدنش را مورد بررسی قرار می‌دهد. او احتیاج به تقویت عضلاتش دارد و در ضمن باید بتواند این انرژی عظیمی که طبیعت به او داده است مصرف کند. اما اصل اساسی که تمام تعلیمات از آن ناشی می‌شوند این است که فرزندتان در تمام اکتشافتش باید اعتماد به نفسش را پایه‌ریزی کند.

او باید به قابلیت‌های رو به رشدش اعتماد داشته باشد. باید بدود، بپرد، بالابرود، با مکعب‌های مختلف چیزهای مختلف بسازد، با ماشین و کامیون‌های کوچک بازی کند، شن و خاک بازی کند، با عروسک و حیوانات عروسکی بازی کند، آهنگ و صدا از خودش در بیاورد، با مادرش بازی و همکاری کند، کلمات و جمله‌هایی به تدریج که زبانش رشد می‌یابد بیان کند، با کتاب بازی کند و از بزرگترها بخواهد که برایش کتاب بخوانند.

اگر به او این امکان را بدهند که دنیایش را که درهایش به چنین انگیزش‌هایی باز است به آزادی بررسی کند، او به خود اطمینان پیدا می‌کند. این احساسات دومین شیشه‌ای است که او به عینک خودانگاره‌اش اضافه می‌کند.

ولی اگر برعکس، اکتشافات او با مجموعه‌ای از ممنوعیت‌ها قطع شوند در او احساس شکی نسبت به توانائی‌هایش به وجود می‌آید و روح ابتکار را در او از بین می‌برد و هنگامی که تبدیل به شخص بالغی شد نمی‌تواند انسانی پویا باشد.

در سن اکتشافات، بهترین چیزی که شما می‌توانید به او بدهید آزاد گذاشتن او در اکتشافاتش است. برای این کار شما به عنوان مادر، باید صبر و از خود گذشتگی زیادی داشته باشید. مسلما شب، بعد از یک دوره بازی، وقتی خانه‌تان را انگار که گردبادی در آن وزیده باشد، می‌بینید بسیار عصبانی می‌شوید. ولی به یاد داشته باشید خانه‌های زیبایی که گویی هیچگاه کودکی در آن نبوده است، هرگز انسانهای متکی به نفسی را در خود جای نداده‌اند.

مادر با فرزند بین یک تا دو سال می‌تواند دو چشم انداز را انتخاب کند: یا داشتن خانه‌ای همیشه مرتب و تمیز و فرزندی که برای او انواع ممنوعیت‌ها وجود دارد و به خودش شک دارد یا خانه‌ای که همیشه مملو از اشیای مختلف است و در عوض فرزندی با اعتماد به نفس در آن پرورش می‌یابد. اگر راه حل دوم را انتخاب می‌کنید بهترین شرایط را برای مرحله بعدی رشد فرزندتان فراهم می‌کنید: مرحله « نخستین دوران بلوغ ».

ادامه دارد.....

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">